چهار شنبه یعنی دیروز ساعت 6 صبح سعید رفت سرکار منو بچه ها خواب بودیم ساعت 9 بیدار شدم واسه محمد مهدی صبحونه اماده کردم واسه حسین شیر درست کردم اول حسین بیدار کردم شیرشو دادم بعد گذاشتم جلو تلوزیون کارتون ببینه بعد محمد مهدی بیدار کردم رفت wcبعد دست و روشو شست اومد کارتون نگاه کرد منم صبحونشو دادم خورد نشست پلی استیشن بازی کرد منم اماده شدم بچه هارو برداشتم یه سر رفتیم خونه مامانم محمد مهدی انقدر اذیت کرد نهار نخورده برگشتیم نهار داشتیم سفره رو تازه پهن کرده بودم حسین کریه کرد 4 پیمونه شیر درست کردم خیلی گشنش بود از روزی که واکسن چهار ماهگیشو زده بود 2 پیمونه هم هر دو ساعت نمی خورد خدارو شکر کردم کل شیرشو خورد یهو بالا اورد توی استفراغش...